مناطق سرحدی؛ جایی که جنگیدن در آن یک شغل است

به گزارش مجله وبلاگ فروش، خبرنگاران در قم - سیدموسی حسینی: ربیچکا چندماه پس از شروع جنگ، اسیر شده و به زندانِ ترکستان در آسیای میانه منتقل می گردد. اما بعد از مدتی با چند تن از هم قطارانش به سمت مرزهای کشوری در جنوب، به نام افغانستان فرار می نماید که تا قبل از آن حتی نامش را نشنیده بود. وی در آنجا با دنیای عجیب و غریب و افسانه ای تر از داستان های هزار و یک شب رو به رو می گردد.

مناطق سرحدی؛ جایی که جنگیدن در آن یک شغل است

داستان ورود پرحادثه آنها به وسیله رود امو، رفتن به قلعه جنگی دهدادی و سپس شهر مزارشریف، مشاهده زندگی روزمره مردم این شهر و سپس توصیف سفر طولانی آنها به سمت کابل برای آنانی که در سال های اخیر در این راستاها سفر نموده اند، بسیار شنیدنی است.

ربیچکا و دوستانش بعد از رسیدن به کابل می خواستند به سمت کشورشان برگردند. اما دست تقدیر و حوادث روزگار چهار سال پر فراز و نشیب آنان را در افغانستان نگه داشت.

هم نشینی و همکاری با امیر حبیب الله خان، امان الله خان و سردار نصرالله خان، او و دوستان اتریشی اش را در متن حوادث فوق العاده جالب برای تاریخ افغانستان قرار می دهد که مو به مو یادداشت می نماید و ناخواسته وقایع نگار سال های 1915 تا 1920 میلادی افغانستان می شود.

گزارش روزمره حوادث دوران امیرحبیب الله خان، کشته شدن مرموز وی در جلال آباد و شیوه به قدرت رسیدن امان الله خان، حضور در جشن استقلال و جنجال ها و رقابت های درونی ساختار حکومت و... برای علاقمندان تاریخ افغانستان از جانب فردی حاضر در سطح بالای حکومت جالب است.

او به دلایل مختلف اجازه می یابد تا از تمام افغانستان ملاقات و عکسبرداری کند. ریبیچکا گاهی در کنار قدرتمندترین افراد این کشور روی سفره های رنگین می نشیند و گاهی بدون آب و نان گوشه نشین زندان می شود. حادثه ها در بطن حادثه دیگر اتفاق می افتند.

افسر اتریشی حکایت از افغانستانی می نماید که در بین دو ابرقدرت عظیم آن موقع یعنی امپراطوری بریتانیا و روسیه تزاری قرار گرفته است. هر یک از ابرقدرت ها به نوبه خود کوشش می نمایند تا نخبگان قدرت را با دادن وعده های فراوان به سمت خود بکشانند.

وضعیتی که افغانستان در روزگار امروز هم کمابیش در سطحی وسیع تر و متنوع تر با آن روبرو است.

در راستا داستان متوجه حضور هیات آلمانی ها در آن سال ها در کابل می شویم که کوشش می نماید امیرحبیب الله خان را بر جنگ بر ضدانگلیسی ها تحریک کند و از طرفی نقش انگلیس را به وسیله عوامل خود در هندوستان، در داخل سیستم حکومتی افغانستان پیدا می کنیم. آن هم در زمانی که کشوری به نام پاکستان وجود نداشته و افغانستان و هند دارای مرز مشترک بوده اند.

در جایی از این خاطرات، نویسنده تعبیر جالبی از خصوصیات زندگی مردم سرحدی نموده است: مناطق سرحدی افغانستان - هند (پاکستان کنونی) جایی است که جنگیدن یک شغل، حتی تنها شغل است...!

وی در جنگ سوم افغان - انگلیس به طور مستقیم ناظر جنگ است و در خاطراتش ذکر می نماید که چگونه در ماه می سال 1919 ارگ، بازار، وزارت دفاع و بخش های دیگری از شهر کابل توسط 8 بمب افکن انگلیسی بمباران شد.

وی بیان می نماید که جنگ 1919 میلادی اهمیت صندلی افغانستان را - به طوری که شاید منطقی هم نبود - در جهان اسلام و به خصوص هند بالا برده بود و افغانستان در کل به تمام اهدافش بجز یک هدف که آن هم داشتن راه دریایی بود، دست یافته بود .

وی تلویحا اشاره می نماید که انگلیسی ها زیاد کوشش کردند که افغانستان مرز دریایی نداشته باشد. به خصوص به خاطر حفظ هند و ترس از اینکه روسیه تزاری به وسیله افغانستان به آب های گرم دست یابد، لذا خط دیورند را به عنوان مرز معین کردند...!

ریبیچکا چند بار راستا کابل و هرات را با پای پیاده و با اسب می پیماید. یک بار از راستا مزار و میمنه، یک بار به وسیله کوهستانات مرکزی و بامیان و بار دیگر از راستا غزنی و قندهار. لذا با متن زندگی جامعه آن موقع افغانستان تماس مستقیم و شناخت خوبی پیدا می نماید.

در خاطرات شهرهای کابل، مزار و هرات و همچنین در راستاهای سفر، بارها به این نکته اشاره می نماید که مردم با جرمنی ها (المانی ها) رویه خوب داشتند. اما در خصوص انگلیسی ها و روس ها دیدگاه خوبی نداشتند.

یادداشت های روزمره وی، به خوبی خواننده را به فضای صد سال قبل زندگی در افغانستان می برد. تفاوت ها و تشابهات عجیبی بین آن موقع و امروز افغانستان در خاطرات وی قابل استنتاج است.

وی در اواخر کتاب سوال جالبی را مطرح می نماید: آیا این همه تناقض که در طبیعت افغانستان وجود دارد، در رفتار و کردار باشندگان این کشور بازتاب نیافته است؟

خاطرات وی با بازگشت به کشورش به شکل دراماتیک خاتمه می یابد و حس تلخی به خواننده انتقال می دهد. زمانی که وی به کشورش بازمی شود و می فهمد که از یک طرف مادرش از جهان رفته و از طرفی امپراطوری اتریش مکوششی شده است...

وبلاگ راضانی: وبلاگ راضانی، یک ورزشکار که به دنبال رستگاری است

کیوسک خبری آشنا: کیوسک خبری آشنا | مجله اخبار روز جهان

منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران
انتشار: 24 مرداد 1400 بروزرسانی: 24 مرداد 1400 گردآورنده: sale-blog.ir شناسه مطلب: 3996

به "مناطق سرحدی؛ جایی که جنگیدن در آن یک شغل است" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "مناطق سرحدی؛ جایی که جنگیدن در آن یک شغل است"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید